دوستان عزیزم ورود شما را به این بخش از سایت خوشامد می گم که قصد داریم در خصوص حلقه عروسی با یکدیگر صحبت کنیم.همانطور که احتمالا از هدف این سایت باخبر هستید در هر موضوع فارغ از ارائه مشاوره و راهنمایی های لازم قصد داریم با نگاهی متفاوت به مسئله ازدواج و جشن عروسی و در کلا ماهیت عشق و باهم بودن به درک مناسب وحقیقی این موضوع برسیم تا شاهد تجربه عشق حقیق و در نهایت لذت پایدار در زندگی باشیم. این مطالب حاصل مطالعات و تفکرات و همفکری های بسیار در این زمینه بوده و هیچ اصراری به پذیرش آن نیست.

بحث های گسترده ای در خصوص تاریخچه حلقه عروسی و اینکه چرا این حلقه به عنوان نماد و نشان تعهد و تاهل به کار گرفته شده است وجود دارد که در اینجا قصد نداریم به آن بپردازیم چون از حوصله بحث خارج است و قصد داریم در خصوص اصل موضوع و اینکه آیا این حلقه ضامن تعهد و عشق هست یا اینکه صرفا فقط به عنوان یک نماد مورد استفاده قرار می گیرد؟نظر شما در این باره چیست؟

چه پاسخی برای این پرسش داشته باشید چه نه دعوت می کنم به ادامه این موضوع توجه کنید و نظرتان را پس ازین موضوع با هم اشتراک بذارید تا همه از این جریان بهره مند بشیم.

مفهوم تعهد یک بحث کاملا ریشه ای است که تا حدودی درباره آن در موضوع عقد صحبت کردیم. تعهد یک مهارت اکتسابی است که باید یاد گرفت و نکته ارزشمند اینجاست که خداوند ابزار مورد نظر آن را در اختیار ما قرار داده تا بتوانیم در جهت تحقق اهداف خود از آن ها استفاده کنیم.

پرسش اینجاست که چه چیزی تعهد را موجب می شود ؟

آیا عشق تعهد را ایجاد می کند یا تعهد عشق را به وجود می آورد؟

پاسخ به هر دو پرسش مثبت است اما نیاز به توضیح بیشتری در این خصوص وجود دارد. برای اینکه به درستی این موضوع را درک کنیم نیاز به تعریف درستی از مفهوم عشق و تعهد داریم تا بتوانیم طبق یک فرهنگ لغت واحد به مفهوم وهدفی مشترک دست پبدا کنیم.

در طول تاریخ تعاریف گوناگونی از مفهوم عشق انجام شده که برخی مناسب و برخی هم نامناسب است و نمی توان با آن ارتباط برقرار کرد.عده ای عشق را یک فعالیت بیولوژیک در بدن می دانند و برخی هم معتقدند که عشق مفهومی ماورالطبیعه دارد و نمی توان آن را در ابعاد جسم محدود بشری گنجاند.

نکته ای که حائز اهمیت است این است که ما در جهانی کوانتومی زندگی می کنیم و فهم متافیزیک از طریق فیزیک قابل فهم است. احتمالا چیزی وجود دراد که فضانوردان با وجود تجربه احساس خلا و سکوت محض به زمین برمی گرداند.منظور این نیست که در بیرون از این کره خاکی این مفهوم ماهیت خود را از دست می دهد بلکه برعکس انسان را برای درک بیشتر این مفهوم به فکر فرو می برد.

اگر از شما درباره مفهوم عشق بپرسند احتمالا آن را احساسی خاص تعریف خواهید کرد و اگر از شما بخواهند که آن را نشان بدهید احتمالا به قلبی اشاره خواهید کرد که دقیقا نمی دانید کجاست چون آن را با تمام وجود می کنید. اگر بخواهیم صادقانه تر بگوییم نمیدانید از کجا آمده و از کی توانستید آن را احساس کنید.

اگر بخواهیم در این مورد صحبت کنیم قطعا باید چندین صفحه بنویسیم که ترجیح میدهم آن را جایی کامل تر مثلا در یک کتاب درباره آن توضیح دهم.

اگر بخواهیم خیلی کوتاه به تعریفی از عشق برسیم می توانیم آن را گرایشی دائمی به یک موجودیت در نظر بگیریم که احتمالا و حتما از نیاز نشئت می گیره.بذارید این طور توضیح بدهیم اگر شما به دنبال غذا باشید و گرسنگی چنان به شما فشار بیاورد ک چیزی جز دستیابی به غذا برایتان مهم نباشد هر کاری خواهید کرد چون شما عاشق خود هستید و میدانید که برای حفظ این عشق نیاز دارید که سیر شوید. نمی خواهم درمورد این صحبت کنم که اگر فرزند شما گرسنه باشد و شما هم گرسنه باشید ترجیح می دهید که خودتان گرسنه بمانید و فرزندتان سیر شود . ما می خواهیم در مورد مفهومی بالاتر صحبت کنیم ، درباره آن نیرویی که به شما کمک می کند که این تصمیم را بگیرید یا به سمت رفع این نیاز حرکت کنید و پا به دنیای خطرات و ناشناخته ها بگذارید.

همیشه برام این پرسش مطرح بود که چرا فضانوردان انقدر تلاش و هزینه می کنند و جان خو را به خطر می اندازند که به اکتشافات جدید دست پیدا کنند و یا به سطحی برسند که بتوانند امکان حیات را در جایی دیگر برای انسان فراهم کند. چرا انقدر برای خودشان دردسر درست می کنند و به جای آن نمیان شغلی راحت تر را انتخاب کنند و راحت و آسوده در کنار خانواده خود زندگی کنند. واقعا دلیل این همه تلاش برای چیه؟

در اینجا قصد ندارم پاسخ قاطعی به این پرسش بدم و همینطور شما را با درگیری های ذهنی خود مشغول کنم اما بدون شک تفکر و یافتن پاسخی مناسب برای این پرسش می تونه به ما برای فهم جهانی که در آن زندگی می کنیم کمک کنه و تجربه ما را از درک عشق واقعی لذت بخش تر تا اینکه بر اثر عادت و یا دنبال رو سنت باشیم همانطور که بارها گفتم انسان قدرتی به اسم تفکر دارد و همین موضوع می تواند معیار لذت و یا رنج او در زندگی باشد.حتما خودتان هم تجربه کرده ای که عامل تمامی نتایج که در زندگی کرده اید تفکر شما و نوع نگاه خاصتان به زندگی و جهان بوده و به همین خاطر فهم این موضوع انقدر اهمیت دارد.

دلیل اینکه پاسخی به این پرسش ندادیم اینکه به شدت معتقد هستم که ظرف وجودی انسان ها برای درک آگاهی ها و الهامات با هم متفاوته و به همین جهت هم هستش که نتایج افراد با یکدیگر متفاوته و این موضوع به این معنا نیست که انسان ها در خلقت اختلافاتی دارند و خداوند تبعیضی برای انسان ها قائل نشده است . درک این موضوع هم نه بر اساس یک دیدگاه مذهبی بلکه بر اساس تفکر و پیدا کردن الگوهای مناسب و ثابت کننده است تا برای ذهنم منطقی گردد.

حتما درباره خیانت چیزهایی دیده یا شنیده اید یا تجربه ای در این مورد داشته اید .به نظر شما آیا دلیل این اتفاق حادثه ای خاص یا برتری ویژه یک فرد نسبت به فرد دیگر است؟

علاقه ای به صحبت در این مورد ندارم چون تصمیم گرفتم در زندگی به چیزهایی توجه کنم که به من احساس بهتری می دهد و می خواهم آن را در زندگی ام داشته باشم اما از آن جهت که میدانم جمعیت کثیری که خود من هم جزئی از آن بودیم از ترس این موضوع همواره خود را در رنج و عذاب دائمی قرار می دهند و نمی توانند عشق حقیقی و ماندگار خود را در زندگی بیابند.

مهم نیست که این موضوع چقدر طولانی بشود اگر از حوصله تان خارج است می توانید به پایان این موضوع بروید و ایده های مرتبط با حلقه عروسیتان را بررسی کنید اما هدف من این است که اندکی در این موضوعات بیندشید تا اگر در همین لحظه هم به مسیر خود شک کردید و وجودتان به شما گفت که این مسیر، مسیر شما نیست تا هر کجا هم که آمده اید برگردید و عشق حقیقتان را بیابید.زیرا باید به این درک برسید که اگر عشق حقیقی را در این جهان نیابید بدون شک درکی از عشق الهی و آخرتی هم نخواهید داشت اگر البته اعتقادی به این موضوع داشته باشید.

از جایی شنیده بودم که عشق آمادگی می خواهد . این مثال را هم می زد که اگر می خواهید خود را بسنجید گلی بخرید و به مدت یک ماه هر روز به آن نگاهی بیندازید،اگر نیاز به آب دارد یا اگر نیاز دارد که خاکش عوض شود انجام دهید وتمام تلاشتان را بکنید تا آن را فقط مثل روز اول نگه دارید.

من به شما قول میدهم که شما اگر فقط همین یک کار را انجام بدهید آمادگی لازم را برای این کار دارید. شما باید این را در نظر بگیرید که شما دائما در حال تغییر هستید . حتما خیلی از علایق و سلایق شما دچار تغییر شده و در خیلی از موارد به چیزهایی که قبلا از آن حتی نفرت داشید به آن علاقه مند شده اید و برعکس به چیزهایی که قبلا احساس می کردید عاشق آن هستید دیگه نه تنها به آن حسی ندارید بلکه در خیلی از موارد با خود می گویید که اصلا چطور شد که من این کار را انجام دادم و همین موضوع زمینه بسیاری از بیماری های افسردگی را مهیا می سازد و به شدت اعتماد به نفس و عزت نفس شما را تهدید می کند و نتیجتا تجارب بدتری را نسبت به گذشته برایتان رقم می زند.

شما تصمیم به این کار گرفته اید و این نشان از گرایش شما میدهد، پس تا اینجای کار وجود این گرایش نشان آمادگی شما را می دهد اما چطور می توان این گرایش را تقویت کرد و از آن برای شکوفایی بهره گرفت؟

شاید شما اطلاعاتی درباره گل ها و مراقبت از آن داشته باشید و شاید هم فقط علاقه مند باشید به آن ها . به قطع یقین مورد دوم صد در صد نمی تواند گزینه مناسبی برای نگه داری از یک گل باشد و در گزینه اول هم باید فهمید که این اطلاعات بر مبنای چه چیزی حاصل شده.

اگر می خواهید که گلتان رشد کند باید مراقبت از آن را یاد بگیرید ، گرایش به تنهایی چند صباحی بیشتر شما را خوشحال نگه نمی دارد و بعد از آنکه دوره پژمردگی آغاز شد به شدت و با سرعت بسیار بالا این حس خوب تخریب می شود و شما را بابت هزینه و وقت و انرژی که گذاشتید زیر تیغ می برد.

بنابراین تجربه نگهداری از یک گل یک تصمیم است که زمانی شما باید آن را بگیرید و برایتان کارایی لازم را خواهد داشت که تصمیم بگیرید ابتدا آموزش نگه داری از آن را ببینید و سپس اقدام به تهیه آن کنید جون به اعتقاد من گل ها در هر شرایطی وجو دارند و این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم که آن را می خواهیم یا نه.

تصمیم برای تجربه این موضوع نیاز به تعهدی دارد که مکمل این گرایش است به همین جهت است که من اعتقاد دارم گرایش بدون وجود تعهد به هیچ عنوان پایدار نخواهد بود.

اما پرسش مهم اینجاست.

اگر در وسط راه گلمان پژمرده شد چی یا اگر علاقه مان را به آن از دست دادیم چه می شود؟

بدون شک حرفه ای ترین باغبان هم نمی تواند تضمین کند که تمام بذرهایی که می کارد ثمر میدهد و حتما نواقصی هم در آن وجود دارد و خوشبینانه اگر بخواهیم نگاه کنیم ما موجوداتی فانی هستیم و اگر خیانت، اختلاف نظر و دلسردی انسان ها را از یکدیگر جدا نسازد، مرگ حتما این کار را انجام خواهد داد اما نکته مهم ایجاست. باغبان، باغبانی را آموخته و به مراتب تجربه هر سال به او کمک خواهد کرد که امسال بذر بهتری بکارد و انسان عاشق عشق را در هر جای دیگری می تواند بیابد.

پس نسبت به خود احساس گناه نداشته باشید و باغبانی را بیاموزید

ممکن است فعالیت های شما در نهایت به پژمردگی گل بینجامد اما دلسرد نشوید این موضوع باعث می شود تا شما بذر های نارس را بهتر بشناسید . همیشه بذرهای سالم وجود دارند و شما آن ها را پیدا خواهید کرد و ثمرش را خواهید چشید.

پس در قدم اول شما باید ببینید که آیا به گل ها گرایش دارید و حاضرید که برای داشتن گلی زیبا باغبانی را بیاموزید.

و در قدم بعدی از هیچ چیزی نترسید و ذهنیت خود را پاک کنید و کسی که باغبانی را آموخته باشد در هر جایی می تواند بذرهای مناسب را پیدا کند، پس اگر در زندگیتان با بذرهای نارس برخورد داشتید دلسرد نشوید حتما بذرهای خوب وجو درد شما تنها باغبانی را بیاموزید.

کسی که چنین عمل کند امکان ندارد که در زندگی عشق را تجربه نکند.

پس حتما برای تجربه عشق واقعی نیاز توامان به گرایش و تعهد است.

وقتی گرایش با تعهد همراه شود ، زندگی فقط می تواند رو ی خوشش را به شما نشان دهد.

وقتی شما اینگونه عمل کنید به راستی شایسته این حلقه هستید اما یادتان باشد که یک پادشاه اگر تاج هم بر سر نکند یک پادشاه است.

در ویدئو نکات مهمی که در خصوص انتخاب حلقه عروس باید مد نظر قرار بدید بررسی شده و در ادامه به معری حلقه های مختلف می پردازیم.